دهکده جهانی یا کهکشان اندیشه
دهکده جهانی یا کهکشان اندیشه
دهکده جهانی یا کهکشان اندیشه
یکی از مسایل مهم و اساسی در دنیای امروز، چگونگی تحول و دگرگونی فرهنگ ها در عین تنوع آنهاست. در طول هزاران سال فرهنگهای مختلف به دلیل وجود فاصله جغرافیایی بین آنها توانسته اند به ابعاد متمایزی از همدیگر دست یابند و پس از آن قرنها در ارتباط با یکدیگر به حیاط خود ادامه دهند. آیا این فرهنگ ها به تدریج به دلیل سلطه «فرهنگ جهانی برتر» از عرصه تعاملات فرهنگی کنار می روند یا روند امور جریان معکوسی را طی می کند که در آن فرهنگ های مختلف به بازسازی و تحکیم مبانی و اصول اعتقادی خویش روی می آورند؟ آیا می توان چنین نتیجه گرفت که با تهاجم ناگهانی فرهنگ کشورهای غنی بالاخص فرهنگ آمریکایی، تکثر فرهنگی به پایان کار خود رسیده است؟ شاید برخی افراد خوشبین معتقد باشند که فاصله جغرافیایی موجود بین کشورها مانع تأثیرگذاری آن می شود و نگرانی های موجود در این زمینه به نوعی حاصل واکنش آنی به این فرهنگ جهانی برتر می باشد. ژان پیر وارنیه در کتاب خود تحت عنوان «جهانی شدن فرهنگ ها» در تشریح موضوع چنین می گوید:«هر فرهنگ و گروهی خویشتنداری خاص خود را دارد و با ایجاد بافتی نو برای کالاهای وارداتی، از هویت خویش دفاع می کند. انسان امروزی نیز همانند اعصار گذشته، بسان ماشینی است که با تغییر قومیت ها، زبانهای محلی، ایدئولوژی ها، مسکن و مذاهب بین خود و سایر فرهنگ ها شکاف و تفاوت فرهنگی ایجاد می کند»
موقعیت کنونی بشر پیچیده و مبهم است. به یقین فرایند جهانی شدن به گونه ای پیش می رود که از نظر وسعت عمل، مصرف انفرادی از برخی کالاها جای خود را به تعداد پرشماری از کالاهای قابل دسترسی نظیر امکانات اطلاعاتی، آموزشی و تفریحی داده است که بخش بزرگی از جمعیت دنیا، کم و بیش به آنها دسترسی دارند. این در حالی است که در حدود نیم قرن پیش دهقانان و هنرمندان صنایع دستی در مکانی دورافتاده و در شرایط بسیار سختی زندگی می کردند، مردم دنیا آنها را فراموش کرده بودند و به ابزار مادی زندگی مدرن دسترسی نداشتند. شاید بتوان از برخی جهات پذیرفت که انسان امروزی به قله موفقیت دست یافته است. اندیشمندان غربی می گویند :«اختلاط و آمیزش تمدن ها، تنوع ابزار مادی و فرهنگی قابل دسترسی برای هر فرد را تا حد قابل توجهی غنی ساخته است. همزمان با این روند، بسیاری از فرهنگ های محلی هنوز هم از توان، تحرک و انسجام کافی برای تصاحب این ابزار برای غنی ساختن خویش با رهاوردهای پیشرفت بشری برخوردار است. هر چند که فرایند جهانی شدن به سرعت خود افزوده است اما تا چند دهه دیگر هنوز هم می توان تصور کرد، فرهنگ های محلی اصالت خود را حفظ خواهند کرد.» البته این نظر دقیقا خلاف اندیشه متفکرین سرآمدی نظیر ارد بزرگ است .
تاریخ تمدن ها بالاخص تمدن ایرانی از موقعیت محلی به جایگاه جهانی رسیده است. در دوره ای که ابزار ارتباطی شکننده، متزلزل و مبادلات بین ملت ها نامفهوم بوده، بسیاری از جوامع در عین تنوع، نیروی خویش را برای مبارزه با قطعه قطعه کردن آنها، توسعه ابزار ارتباطی و کالاهای قابل مبادله و امکان گردهم آمدن مجدد آنها صرف کرده اند. امروزه تحولات روند معکوسی را طی می کند.
آنچه که برای همگان مهم است امکان ظهور فرهنگ جهانی و حرکت به سمت آن نیست بلکه سؤال قابل طرح، این است که آیا فرهنگهای محلی قادر خواهند بود به شکلی دیگر از فرهنگ فولکلوریک به حیات خود ادامه دهند. از دیدگاه فلسفه اردیسم فرهنگ های بومی قدرتمندی همانند فرهنگ ایران در روند جهانی شدن بافت بومی و حقیقی خویش را گم نمی کند و اتفاقا انتشاری کهکشانی خواهد یافت . ارد بزرگ در "نظریه کهکشان اندیشه" به صراحت می گوید : « در آغاز باختر بر این باور بود که با مدیریت شاکله اینترنت می تواند دهکده ای برای خود از همه کاربران جهان بسازد . بده بستان های داده ها در این پهنه را گواه این امر می دانست .حال آنکه این پهنه چنان گسترش شگفت آوری یافته که هیچ کدام از آنها توان نگهداری داده های خود را نیز ندارد.پنداشت ها در این پهنه آنچنان رنگ به رنگ و زیاد است که نمی توان آن را مدیریت نمود.
باید گفت وارون بر آنچه توسط باختریان گفته می شود آدمیان از یکدیگر دورتر و دورتر می گردند.چه کسی توان پاسخ به این پرسش را دارد که : آیا می توان هزاز هزار ایده و داده گوناگون را در یک دهکده ای کوچک دید؟ دهکده کدخدایی دارد! کدخدای این ده کیست ؟! دهکده دارای همسایه گان و خویشاوندنی است که با یکدیگر دوستی دارند و به خوشبختی یکدیگر می اندیشند .اینترنت و جهانی سازی سرشار از رویاروی هاست .تا جای که بسیاری از کشورها در همین آغاز داستان از ابزار مختلف بهره می برند تا از رسوخ بعضی از فرهنگ های ناراست و ناهمگون با اندیشه میهنی خود جلوگیری کنند. زمان رستاخیز اندیشه آدمیان فرا رسیده است پس برای پاسداشت داشته های خود باید بیشتر بدانیم ، براین باورم که نخبگان و اندیشمندان سرزمین من ایران می توانند پاشاهان کهکشان اندیشه فردا باشند.این سرزمین سرچشمه و رویشگاه اندیشه فرا است .در این ستیز بزرگ ، آنانی برنده اند که بن و پی استوارتری در دل تاریخ جهان داشته باشند و همچنین نو آوری و زایش همراه توده جوانان شان باشد و سخن آخر آنکه : سرزمینی که فردوسی بزرگ را در دل تاریخ خویش دارد فرزندان برومند و خردمند برای این آورد و جنگ آسیم کم نخواهد داشت.»
غرب می گوید : «فرآیند جهانی شدن فرهنگ ها با چنان انرژی و قدرتی پیش می رود که به سختی می توان تصور کرد که این فرآیند روزی متوقف شود و نتیجه آن چیزی جز خفقان ناگزیر فرهنگهای محلی باشد مگر اینکه بشریت به صورت گروهی و با تلاش دسته جمعی زمینه و امکان حیات آنها را فراهم آورد. زیرا ما معتقدیم که تعادل جامعه معاصر در قابلیت های افراد آن است که یک گام آنها در فضا و محیط محلی و گامی دیگر در فضای جهانی قرار دارد.»
پس از آنکه بسیاری از کشورها از کشتی های غول پیکر باری و کانالهای دریایی برای حمل و نقل محصولات خویش استفاده می کردند، عصر حمل و نقل ریلی پدیدار شد. هر یک از منتخبان مردم می خواست که کشور خود را صاحب راه آهن کند و قطار را به کشور خود وارد کند تا آن را از بن بست ارتباطی خارج سازد و دروازه های آن را به روی مدرنیته بگشاید. با ادعای غربی ها بعد از جنگ جهانی دوم، اتومبیل به نماد جامعه مصرفی، رؤیای آمریکا و آزادی فردی و رفاه همگانی تبدیل شد. عصر بزرگراهها آغاز شده بود، شبکه های ارتباطی تا دل مناطق دورافتاده گسترش یافته بودند. در اواخر قرن ۲۰، قطارهای سریع السیر انتقام راه آهن را از اتومبیل های سریع و جاده ها گرفتند. بار دیگر منتخبان مردم برای برخورداری از قطارها با یکدیگر به رقابت می پرداختند و همچنان خواستار برخورداری از سایر زیرساختهای مستحکم برای حمل و نقل جاده ای، هوایی و دریایی بودند.
این ابزار ارتباطی زندگی جدیدی به مناطق دورافتاده بخشید اما به غیر از برخی مناطق صنعتی که همیشه بزرگتر از سایر قسمتها نیز بودند، ابزار ارتباطی موجب تخریب طبیعت و تخلیه مناطق دورافتاده از مواد اولیه شد. به دنبال این امر، ساکنان آنها، در حالی که هستی خود را در مبادلات تجاری از دست رفته می دیدند و از فقر وسنگینی بار سنت ها، ارزش ها و قالب های زندگی روستایی گریزان بودند، به تدریج زرق و برق شهرهای بزرگ و دورنمای رشد و توسعه و وعده دستیابی به آینده ای بهتر، حقوق منظم و کافی و رفاه و خوشبختی، آنها را جذب کرد و بدون توجه و درک ریشه های تاریخی و فرهنگی خویش که می توانست آنها را به محل زندگی شان وابسته سازد، منطقه زندگی خود را ترک کردند و به سوی شهرهای بزرگ سرازیر شدند. آنهایی هم که در همان محل ماندند، امکان ازدواج و تشکیل زندگی مشترک نیافتند. جمعیت به سرعت پیر شد؛ مدارس بسته شد و امکان خرده تجارت از بین رفت.
از حدود دهه ۶۰ با رشد توریسم انبوه مناطقی که زمینه رشد صنعت گردشگری در آنها وجود داشت، به بهشت موعود مهاجران تبدیل شدند. امکان بهره مندی از مرخصی های استحقاقی، گرایش عامیانه به مناطق غیربومی و کمک های مالی گسترده شرایطی را پدید آورده بود که بسیاری از پلاژهای ساحلی، کمپ ها، هتل ها و... از مسافران و جهانگردان پر شوند و سود سرشاری را نصیب صاحبان آنها سازند.
در مناطق کوهستانی نیز مد رایج این بود که مردم برای تفریح و سرگرمی به پیست های اسکی بروند. دامنه های پربرف و بکر کوهستان، چهره محلات حاشیه شهرها را پیدا کرده بودند. هر جامعه ای رویای چنین وضعیتی را در سر می پروراند. لذا برای جذب مسافران زیاد و رشد صنعت توریسم، زمین ها را به قیمت ارزان در اختیار آنان قرار می دادند و بیش از پیش اقتصاد منطقه خود را زیر قرض می بردند.
اندکی پس از آن متوجه شدند که ماشین هایی که برای رساندن مسافران به مناطق مرتفع کوهستانی از دهات آنها عبور می کردند، به تدریج محیط زیست آنجا را آلوده کردند اما همچنان به کار خود ادامه می دادند. مردان روستایی به عنوان بلد راه و دختران به عنوان خدمتکار کار می کردند و فکر می کردند که به شرایط خوبی دست یافته اند. برخی از این مناطق دیدنی و تاریخی بخش قابل ملاحظه ای از سرمایه گذاری ها را به سوی خود جذب کردند و سایر قسمت ها به مناطق خالی از سکنه و متروکه تبدیل شدند. توریسم به صنعت نخست کشورها تبدیل شده بود اما اشتباهات بسیاری نیز روی داد. بسیاری از بافت های قدیمی و مناطق مرکزی شهرها و محلات دیدنی تخریب شد؛ طبیعت و مناطق تاریخی و دیدنی چهره بکر خود را از دست دادند. آیا این همان تخریب و نابودی منابع ثروت نبود؟ مدتی بعد بحران پدید آمد. بسیاری از مناطق صنعتی به دلیل توزیع کار و تولید در سطح دنیا با رکود روبه رو شدند و یکی پس از دیگری درب های خود را به روی جویندگان کار بستند. از حجم انبوه بیکاران برخی به دلیل حفظ اندک میراث بجامانده در شهرها و مناطق قبلی زندگی خود و یا پس از بدست آوردن غرامت اخراج از کار که برای شروع زندگی مجدد، مبلغ کافی به نظر می رسید، به محل زندگی قبلی خویش بازگشتند. به دلیل فقدان آمار کافی نمی توانیم ارزیابی صحیحی از این وضعیت داشته باشیم، اما شرایط پیش آمده دلیل اصلی اجرای بسیاری از طرحها برای توسعه یکسان در مناطق مختلف بود. این نگرش نو به شهرنشینان جدید، خیل بیکارانی که به دنبال تغییر شغل خود بودند، جوانان تحصیلکرده بیکار، بازنشستگان و... نقش مهمی در آگاهی روستاییان از آنچه که هویت آنها را شکل می داد ایفا کردند.
امروزه گرایش های افراد تغییر یافته است و صرفاً روشنفکران خوش سیما و یا شخصیت های برجسته شکست خورده مدعی کسب هویت نیستند بلکه قشرهای مختلف مردم خواه بومیانی که در جست وجو ریشه های فرهنگی خویش هستند و خواه بازدیدکنندگانی که در جست وجوی آزادی بیشتر، خواسته های مشابهی دارند. شرایط تغییر یافته است. فرآیند جهانی شدن همچنان پیش می رود. اما دیگر در برابر «مناطق» فخرفروشی نمی کند، مناطقی که امروز همگان می دانند که بخش تکمیل کننده هویت جهانی هستند. توسعه مناطق، حمایت از میراث [فرهنگی، تاریخی] دفاع از هویت های حوزه هایی هستند که این توجه و نگرش نو به مناطق در آنها بیان می شود.
جامعه هرآنچه را که توصیف گر زندگی اجتماعی باشد برای آنکه بتواند از آن منبع مشترکی برای تمامی جامعه، نیرویی برای انسجام و یکپارچکی، مجموعه ای از علائم و نشانه ها برای جهت دهی به فعالیت ها و توسعه فرایند انطباق با تحولات ایجاد کند، احیا می کند، باز می یابد، می آفریند و تولید می کند. این فرایند به ساکنان آن جامعه مفهوم و احساس می بخشد و بین آنها رابطه ایجاد می کند، ویژگی متمایزی به آنها می بخشد و از نگاه بیگانگان جالب و دیدنی می کند.
همزمان با این فرایند، تمامی عناصر مادی و معنوی که فرهنگ های محلی را در خود جای داده اند، برای توجیه و تأیید سیاست های جدید فراخوانده شده اند، لذا نه تنها باید این عناصر را احیاء کرد بلکه باید آنها را همانند شواهد نمادینی که معرف هویت هر منطقه هستند، ایجاد کرد و مردم آن منطقه را نیز در اجرای این طرح ها مشارکت داد. هنوز هم برخی از برگزیدگان مردم، در این مسأله دچار اشتباه نمی شوند. زیرا در بازگشت به ارزش های هویتی این احتمال وجود دارد که به ارزشی برای مبادله [فرهنگی] و ثروتی برای آنها تبدیل شود. به تدریج حمایت از محیط زیست، چشم اندازها و مناظر طبیعی، ارزشمند ساختن مجموعه میراث [فرهنگی، تاریخی]، حفاظت، نگهداری یا ایجاد مظاهر فرهنگی اصیل، ارزش دهی به تولیدات هر منطقه، غذاهای خاص، محصولات صنایع دستی و صنعتی معروف هر منطقه، توریسم سبز، فرهنگی، اداری و... یکی از محورهای اصلی آمایش و توسعه اقتصادی مناطق مختلف تبدیل شد. این تمایلات که کل جامعه نیز برآن اتفاق نظر دارند، مجموعه نیروهای زنده هر منطقه اعم از برگزیدگان ملت ها، رؤسای بنگاه های اقتصادی، فعالان انجمن ها، هنرمندان، دانشمندان، محققان، کارشناسان ارتباطات را به تحرک در می آورد تا هرآنچه که موجب اصالت شهر، حرفه و منطقه آنهاست، حفظ کنند، احیا سازند و برجسته کنند. تنوع، نتیجه نیروهای انتزاعی نیست بلکه ماحصل فعالان اجتماعی است که در زندگی روزمره خویش طرحی اجتماعی را که در تاریخ خاص آن منطقه تداوم می یابد، دنبال می کنند. به این ترتیب هویت هر منطقه عبارتست از گذشته ساکنان آن و آینده ای که مورد خواست آنهاست؛ ارزش نهادن به میراث محلی بیش از آنکه طرحی برای حفاظت و نگهداری آن باشد، مبنای واقعی توسعه محلی است.
منبع:www.654123.persianblog.ir
ارسال توسط کاربر محترم سایت : royal2030
موقعیت کنونی بشر پیچیده و مبهم است. به یقین فرایند جهانی شدن به گونه ای پیش می رود که از نظر وسعت عمل، مصرف انفرادی از برخی کالاها جای خود را به تعداد پرشماری از کالاهای قابل دسترسی نظیر امکانات اطلاعاتی، آموزشی و تفریحی داده است که بخش بزرگی از جمعیت دنیا، کم و بیش به آنها دسترسی دارند. این در حالی است که در حدود نیم قرن پیش دهقانان و هنرمندان صنایع دستی در مکانی دورافتاده و در شرایط بسیار سختی زندگی می کردند، مردم دنیا آنها را فراموش کرده بودند و به ابزار مادی زندگی مدرن دسترسی نداشتند. شاید بتوان از برخی جهات پذیرفت که انسان امروزی به قله موفقیت دست یافته است. اندیشمندان غربی می گویند :«اختلاط و آمیزش تمدن ها، تنوع ابزار مادی و فرهنگی قابل دسترسی برای هر فرد را تا حد قابل توجهی غنی ساخته است. همزمان با این روند، بسیاری از فرهنگ های محلی هنوز هم از توان، تحرک و انسجام کافی برای تصاحب این ابزار برای غنی ساختن خویش با رهاوردهای پیشرفت بشری برخوردار است. هر چند که فرایند جهانی شدن به سرعت خود افزوده است اما تا چند دهه دیگر هنوز هم می توان تصور کرد، فرهنگ های محلی اصالت خود را حفظ خواهند کرد.» البته این نظر دقیقا خلاف اندیشه متفکرین سرآمدی نظیر ارد بزرگ است .
تاریخ تمدن ها بالاخص تمدن ایرانی از موقعیت محلی به جایگاه جهانی رسیده است. در دوره ای که ابزار ارتباطی شکننده، متزلزل و مبادلات بین ملت ها نامفهوم بوده، بسیاری از جوامع در عین تنوع، نیروی خویش را برای مبارزه با قطعه قطعه کردن آنها، توسعه ابزار ارتباطی و کالاهای قابل مبادله و امکان گردهم آمدن مجدد آنها صرف کرده اند. امروزه تحولات روند معکوسی را طی می کند.
آنچه که برای همگان مهم است امکان ظهور فرهنگ جهانی و حرکت به سمت آن نیست بلکه سؤال قابل طرح، این است که آیا فرهنگهای محلی قادر خواهند بود به شکلی دیگر از فرهنگ فولکلوریک به حیات خود ادامه دهند. از دیدگاه فلسفه اردیسم فرهنگ های بومی قدرتمندی همانند فرهنگ ایران در روند جهانی شدن بافت بومی و حقیقی خویش را گم نمی کند و اتفاقا انتشاری کهکشانی خواهد یافت . ارد بزرگ در "نظریه کهکشان اندیشه" به صراحت می گوید : « در آغاز باختر بر این باور بود که با مدیریت شاکله اینترنت می تواند دهکده ای برای خود از همه کاربران جهان بسازد . بده بستان های داده ها در این پهنه را گواه این امر می دانست .حال آنکه این پهنه چنان گسترش شگفت آوری یافته که هیچ کدام از آنها توان نگهداری داده های خود را نیز ندارد.پنداشت ها در این پهنه آنچنان رنگ به رنگ و زیاد است که نمی توان آن را مدیریت نمود.
باید گفت وارون بر آنچه توسط باختریان گفته می شود آدمیان از یکدیگر دورتر و دورتر می گردند.چه کسی توان پاسخ به این پرسش را دارد که : آیا می توان هزاز هزار ایده و داده گوناگون را در یک دهکده ای کوچک دید؟ دهکده کدخدایی دارد! کدخدای این ده کیست ؟! دهکده دارای همسایه گان و خویشاوندنی است که با یکدیگر دوستی دارند و به خوشبختی یکدیگر می اندیشند .اینترنت و جهانی سازی سرشار از رویاروی هاست .تا جای که بسیاری از کشورها در همین آغاز داستان از ابزار مختلف بهره می برند تا از رسوخ بعضی از فرهنگ های ناراست و ناهمگون با اندیشه میهنی خود جلوگیری کنند. زمان رستاخیز اندیشه آدمیان فرا رسیده است پس برای پاسداشت داشته های خود باید بیشتر بدانیم ، براین باورم که نخبگان و اندیشمندان سرزمین من ایران می توانند پاشاهان کهکشان اندیشه فردا باشند.این سرزمین سرچشمه و رویشگاه اندیشه فرا است .در این ستیز بزرگ ، آنانی برنده اند که بن و پی استوارتری در دل تاریخ جهان داشته باشند و همچنین نو آوری و زایش همراه توده جوانان شان باشد و سخن آخر آنکه : سرزمینی که فردوسی بزرگ را در دل تاریخ خویش دارد فرزندان برومند و خردمند برای این آورد و جنگ آسیم کم نخواهد داشت.»
غرب می گوید : «فرآیند جهانی شدن فرهنگ ها با چنان انرژی و قدرتی پیش می رود که به سختی می توان تصور کرد که این فرآیند روزی متوقف شود و نتیجه آن چیزی جز خفقان ناگزیر فرهنگهای محلی باشد مگر اینکه بشریت به صورت گروهی و با تلاش دسته جمعی زمینه و امکان حیات آنها را فراهم آورد. زیرا ما معتقدیم که تعادل جامعه معاصر در قابلیت های افراد آن است که یک گام آنها در فضا و محیط محلی و گامی دیگر در فضای جهانی قرار دارد.»
بحران توسعه مناطق
پس از آنکه بسیاری از کشورها از کشتی های غول پیکر باری و کانالهای دریایی برای حمل و نقل محصولات خویش استفاده می کردند، عصر حمل و نقل ریلی پدیدار شد. هر یک از منتخبان مردم می خواست که کشور خود را صاحب راه آهن کند و قطار را به کشور خود وارد کند تا آن را از بن بست ارتباطی خارج سازد و دروازه های آن را به روی مدرنیته بگشاید. با ادعای غربی ها بعد از جنگ جهانی دوم، اتومبیل به نماد جامعه مصرفی، رؤیای آمریکا و آزادی فردی و رفاه همگانی تبدیل شد. عصر بزرگراهها آغاز شده بود، شبکه های ارتباطی تا دل مناطق دورافتاده گسترش یافته بودند. در اواخر قرن ۲۰، قطارهای سریع السیر انتقام راه آهن را از اتومبیل های سریع و جاده ها گرفتند. بار دیگر منتخبان مردم برای برخورداری از قطارها با یکدیگر به رقابت می پرداختند و همچنان خواستار برخورداری از سایر زیرساختهای مستحکم برای حمل و نقل جاده ای، هوایی و دریایی بودند.
این ابزار ارتباطی زندگی جدیدی به مناطق دورافتاده بخشید اما به غیر از برخی مناطق صنعتی که همیشه بزرگتر از سایر قسمتها نیز بودند، ابزار ارتباطی موجب تخریب طبیعت و تخلیه مناطق دورافتاده از مواد اولیه شد. به دنبال این امر، ساکنان آنها، در حالی که هستی خود را در مبادلات تجاری از دست رفته می دیدند و از فقر وسنگینی بار سنت ها، ارزش ها و قالب های زندگی روستایی گریزان بودند، به تدریج زرق و برق شهرهای بزرگ و دورنمای رشد و توسعه و وعده دستیابی به آینده ای بهتر، حقوق منظم و کافی و رفاه و خوشبختی، آنها را جذب کرد و بدون توجه و درک ریشه های تاریخی و فرهنگی خویش که می توانست آنها را به محل زندگی شان وابسته سازد، منطقه زندگی خود را ترک کردند و به سوی شهرهای بزرگ سرازیر شدند. آنهایی هم که در همان محل ماندند، امکان ازدواج و تشکیل زندگی مشترک نیافتند. جمعیت به سرعت پیر شد؛ مدارس بسته شد و امکان خرده تجارت از بین رفت.
از حدود دهه ۶۰ با رشد توریسم انبوه مناطقی که زمینه رشد صنعت گردشگری در آنها وجود داشت، به بهشت موعود مهاجران تبدیل شدند. امکان بهره مندی از مرخصی های استحقاقی، گرایش عامیانه به مناطق غیربومی و کمک های مالی گسترده شرایطی را پدید آورده بود که بسیاری از پلاژهای ساحلی، کمپ ها، هتل ها و... از مسافران و جهانگردان پر شوند و سود سرشاری را نصیب صاحبان آنها سازند.
در مناطق کوهستانی نیز مد رایج این بود که مردم برای تفریح و سرگرمی به پیست های اسکی بروند. دامنه های پربرف و بکر کوهستان، چهره محلات حاشیه شهرها را پیدا کرده بودند. هر جامعه ای رویای چنین وضعیتی را در سر می پروراند. لذا برای جذب مسافران زیاد و رشد صنعت توریسم، زمین ها را به قیمت ارزان در اختیار آنان قرار می دادند و بیش از پیش اقتصاد منطقه خود را زیر قرض می بردند.
اندکی پس از آن متوجه شدند که ماشین هایی که برای رساندن مسافران به مناطق مرتفع کوهستانی از دهات آنها عبور می کردند، به تدریج محیط زیست آنجا را آلوده کردند اما همچنان به کار خود ادامه می دادند. مردان روستایی به عنوان بلد راه و دختران به عنوان خدمتکار کار می کردند و فکر می کردند که به شرایط خوبی دست یافته اند. برخی از این مناطق دیدنی و تاریخی بخش قابل ملاحظه ای از سرمایه گذاری ها را به سوی خود جذب کردند و سایر قسمت ها به مناطق خالی از سکنه و متروکه تبدیل شدند. توریسم به صنعت نخست کشورها تبدیل شده بود اما اشتباهات بسیاری نیز روی داد. بسیاری از بافت های قدیمی و مناطق مرکزی شهرها و محلات دیدنی تخریب شد؛ طبیعت و مناطق تاریخی و دیدنی چهره بکر خود را از دست دادند. آیا این همان تخریب و نابودی منابع ثروت نبود؟ مدتی بعد بحران پدید آمد. بسیاری از مناطق صنعتی به دلیل توزیع کار و تولید در سطح دنیا با رکود روبه رو شدند و یکی پس از دیگری درب های خود را به روی جویندگان کار بستند. از حجم انبوه بیکاران برخی به دلیل حفظ اندک میراث بجامانده در شهرها و مناطق قبلی زندگی خود و یا پس از بدست آوردن غرامت اخراج از کار که برای شروع زندگی مجدد، مبلغ کافی به نظر می رسید، به محل زندگی قبلی خویش بازگشتند. به دلیل فقدان آمار کافی نمی توانیم ارزیابی صحیحی از این وضعیت داشته باشیم، اما شرایط پیش آمده دلیل اصلی اجرای بسیاری از طرحها برای توسعه یکسان در مناطق مختلف بود. این نگرش نو به شهرنشینان جدید، خیل بیکارانی که به دنبال تغییر شغل خود بودند، جوانان تحصیلکرده بیکار، بازنشستگان و... نقش مهمی در آگاهی روستاییان از آنچه که هویت آنها را شکل می داد ایفا کردند.
امروزه گرایش های افراد تغییر یافته است و صرفاً روشنفکران خوش سیما و یا شخصیت های برجسته شکست خورده مدعی کسب هویت نیستند بلکه قشرهای مختلف مردم خواه بومیانی که در جست وجو ریشه های فرهنگی خویش هستند و خواه بازدیدکنندگانی که در جست وجوی آزادی بیشتر، خواسته های مشابهی دارند. شرایط تغییر یافته است. فرآیند جهانی شدن همچنان پیش می رود. اما دیگر در برابر «مناطق» فخرفروشی نمی کند، مناطقی که امروز همگان می دانند که بخش تکمیل کننده هویت جهانی هستند. توسعه مناطق، حمایت از میراث [فرهنگی، تاریخی] دفاع از هویت های حوزه هایی هستند که این توجه و نگرش نو به مناطق در آنها بیان می شود.
توسعه مناطق و هویت
بازاندیشی و مطالعه درهویت مستقل هر منطقه
جامعه هرآنچه را که توصیف گر زندگی اجتماعی باشد برای آنکه بتواند از آن منبع مشترکی برای تمامی جامعه، نیرویی برای انسجام و یکپارچکی، مجموعه ای از علائم و نشانه ها برای جهت دهی به فعالیت ها و توسعه فرایند انطباق با تحولات ایجاد کند، احیا می کند، باز می یابد، می آفریند و تولید می کند. این فرایند به ساکنان آن جامعه مفهوم و احساس می بخشد و بین آنها رابطه ایجاد می کند، ویژگی متمایزی به آنها می بخشد و از نگاه بیگانگان جالب و دیدنی می کند.
همزمان با این فرایند، تمامی عناصر مادی و معنوی که فرهنگ های محلی را در خود جای داده اند، برای توجیه و تأیید سیاست های جدید فراخوانده شده اند، لذا نه تنها باید این عناصر را احیاء کرد بلکه باید آنها را همانند شواهد نمادینی که معرف هویت هر منطقه هستند، ایجاد کرد و مردم آن منطقه را نیز در اجرای این طرح ها مشارکت داد. هنوز هم برخی از برگزیدگان مردم، در این مسأله دچار اشتباه نمی شوند. زیرا در بازگشت به ارزش های هویتی این احتمال وجود دارد که به ارزشی برای مبادله [فرهنگی] و ثروتی برای آنها تبدیل شود. به تدریج حمایت از محیط زیست، چشم اندازها و مناظر طبیعی، ارزشمند ساختن مجموعه میراث [فرهنگی، تاریخی]، حفاظت، نگهداری یا ایجاد مظاهر فرهنگی اصیل، ارزش دهی به تولیدات هر منطقه، غذاهای خاص، محصولات صنایع دستی و صنعتی معروف هر منطقه، توریسم سبز، فرهنگی، اداری و... یکی از محورهای اصلی آمایش و توسعه اقتصادی مناطق مختلف تبدیل شد. این تمایلات که کل جامعه نیز برآن اتفاق نظر دارند، مجموعه نیروهای زنده هر منطقه اعم از برگزیدگان ملت ها، رؤسای بنگاه های اقتصادی، فعالان انجمن ها، هنرمندان، دانشمندان، محققان، کارشناسان ارتباطات را به تحرک در می آورد تا هرآنچه که موجب اصالت شهر، حرفه و منطقه آنهاست، حفظ کنند، احیا سازند و برجسته کنند. تنوع، نتیجه نیروهای انتزاعی نیست بلکه ماحصل فعالان اجتماعی است که در زندگی روزمره خویش طرحی اجتماعی را که در تاریخ خاص آن منطقه تداوم می یابد، دنبال می کنند. به این ترتیب هویت هر منطقه عبارتست از گذشته ساکنان آن و آینده ای که مورد خواست آنهاست؛ ارزش نهادن به میراث محلی بیش از آنکه طرحی برای حفاظت و نگهداری آن باشد، مبنای واقعی توسعه محلی است.
منبع:www.654123.persianblog.ir
ارسال توسط کاربر محترم سایت : royal2030
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}